دم را غنیمت دان!
سه تاریخ تولد دارم.
تولد یک نوعش تولد زیستی و فیزیولوژیک است.
اما تولدهای غیر زیستی در زندگی جدیتر هستند.
گاهی ققنوسوار بلند شدن از خاکستر زندگی، ارزش بیشتری به زیستن میدهد.
گاهی یک انتخاب است تا از جایی که در زندگی پرتاب شدهایم خود را نجات دهیمگاهی یک اتفاق استگاهی هم یک تصادف!
چهارده سال پیش در ۱۹ مرداد حوالی ساعت ۳ عصر دچار حادثه واژگونی خودرو شدم و معجزهوار جان سالم به در بردم.
نه تنها هیچ آسیب بدنی نخوردم بلکه در یک رویارویی شخص اول با مرگ که همراه بود با شمردن دورهایی که ماشین به دور خود میغلتید، تمام باورها و چارچوبها و مدل ذهنی من از دنیا گسیخته و متحول شد.
پس از آن زندگی را سادهتر زیستهام.
هر مدتی با خودم تسویه حساب کردهام.
و حالا زندگی یک جلوه دیگری دارد.
لحظات و روزها برق عجیبی میزنندوطوری که فوتبالیستها در وقت اضافه بازی میکنند، زندگی میکنم.
چهارده سال زندگی در وقت اضافه،راضیم!
و مراقبت میکنم اگر دوباره پرتاب شوم به زندگی، بدانم کجا پرتاب شدهام و تازگیها را گم نکنم.
از این حادثه به ظاهر دهشتناک فقط یک جای زخم کوچک برایم مانده،
درست جایی که علامت میزنیم چیزی یادمان نرودهمان جایی که وقتی مینویسم زیر خودکار استهمانجا که وقتی راه میروم، غذا میخورم، حرف میزنم، تایپ میکنم و هر وقت بیدارم درست جلوی چشمم قرار میگیرد.
نشانهای کوچک کهاثری بزرگ دارد،تا یادم نرود؛زندگی در وقت اضافه کیفیت دارد.
مرگ آنقدرها دور نیست،زیباییها کم نیست،آنچه واقعا هست، همین اکنون است.
و
دم را غنیمت دان.
دیدگاهتان را بنویسید