قصه بوها
قصه بوها
بوی زمینهای تازه آبیاری شده
بوی زعفران چیده نشده، چیده شده، پرپر شده، خشک شده در پرتوی آفتاب
بوی انار و پوست انارهای دانه شده سپرده شده به جریان آب جوی
بوی هوای تازه سرد سایهها
بوی کاغذ نوبازشده کتابهای کاهی مدرسه
بوی شلغم شبانه لبوشده روی والر و علا الدین
بوی چای آتیشی با کتری سیاه یا گداجوش
بوی نان برشته شده گوشه کمیسوخته در تنور تابیده
بوی جو خصیلی تازه چیده شده ترد و آبدار در اشتیاق چرای گوسفندان
بوی خاک باران خورده که دلش میخواهد گل باشد تا خاک
بوی شبنم صبحگاهی و علفهای یخبازشده
بوی برگهای انار و توت و انگور نیمهجان آماده سپردهشدن به آرامش باغ
و آه …
بوی کاهگل برای باماندود خانههای گنبدیشکل خشت و گلی
این ترکیب بویی پاییز ما بود که این روزها دوباره دارم تجربهاش میکنم و تداعی میکند تمام سالهای کودکی که از عمیقترین لایههای بایگانی ذهن آن را بیرون میکشد.
عجب قدرتی دارند این بوها و چه تداعی بینقصی میدهند! زندگی شیمی قدرتمندی دارد. مثل آدمها که شیمی خودشان را دارند و ما یادمان میرود که از فیزیکشان مهمتر است!
آن سالها وقتی کسی تشنج یا غش میکرد یک مقداری کاهگل را آب میزدند و جلوی بینیش میگذاشتند. این بو میتواند آدم را به زندگی برگرداند چون تداعی بارانی است که به خاک میخورد و باران در ناخودآگاه جمعی یعنی نجات از قحطی و گرسنگی و نمادی شادی آور.
یا در قصههای تاریخ خواندهایم که بوی پیراهن یوسف چشمان یعقوب را روشن کرد! کم چیزی نیست.
حس بویایی از بدو تولد با ماست و تا آخرین لحظات عمر با ما باقی میماند. هم در ذهن ما ذخیره میشود و هم به ناخودآگاه جمعی ما سپرده میشود. بوها مهمتر از آن چیزی هستند که تصورش را میکردیم.
🎯 آموزه رفتاری
زندگی را بو بکشیم با تمام وجود! اگر ماسکها بگذارند.
پ ن: تصویر اول مربوط به مراسم باماندود کردن خانههاست . (بام اندود = بمندو = بلندو)
تصویر پنجم دستخط اول ابتدایی من است که با گچ روی دیوار کاهگلی باغ نوشتهام؛ «رفتاری» شاید از همان موقع رفتاری شدم!
#احساس #هیجان #حس #حسهای_ناب #حس_بویایی #بویایی #بو #خاطره #نوستالژی #خاطره_انگیز #کودکی #بام_اندود #انار #زعفران #کاهگل #روستا #زندگی #آن_سالها #فردوس #برون #خراسان #خراسان_جنوبی
دیدگاهتان را بنویسید