چرابشربه خرافات نیازدارد؟؟!!
یک روز در همایشی در پژوهشگاه نیرو سخنرانی داشتم. در مسیر پیادهروی از زیر درخت عبور کردم. یک کلاغ روی شانهام با کت سورمهای کارخرابی کرد!
اول که خدا را شکر کردم که فیلها پرواز نمیکنند بعد پناه بردم به خرافاتی که میگوید این قضیه شانس میآورد. البته من هم شانس آوردم و هیچکس ندید و سخنرانی هم عالی پیش رفت!
خرافات تاریخی به درازای عمر بشر خردمند دارد. خرافات جهان اول و سوم هم نمیشناسد. شکل و شمایلش عوض میشود اما در زندگی ما بقا دارد. گویی خرافات یک مکانیزم ساده به ما میدهد تا با ابهام ناشی از مسایل پیچیده مقابله کنیم. بشر وقتی نمیداند یا وقتی نمیتواند به خرافات پناه میبرد.
گاهی هم حالش را با خرافات خوب میکند و به او امید و یک نیروی موهوم میدهد.
شاید هم خرافات یک سیستم حل مساله است که هر کس هم ادعا دارد که مخالف آن است گاهی به آن پناه میبرد.
حالا اگر خرافاتی هست که حال ما را خوب میکند چرا اصرار کنیم نباشد و البته به جنگ خرافاتی هم میرویم که کارکرد ندارد.
مدتی است که ذهنم به «قانون جذب»، جذب شده است و دارم فکر میکنم که اگر برای برخی افراد منشا حال خوب و دستاورد است چرا اصرار کنیم آن را نقض کنیم.
بسیاری از چیزهایی که درباره آن کم میدانم را بلافاصله رد نمیکنم و یک فضایی دارم در ذهنم به نام «فضای تعلیق» که این موارد را بدون اینکه الزاما رد یا قبول کنم به آنجا میفرستم تا یک وقتی هم اگر لازم شد بتوانم از آن فضا بازخوانی کنم.
پ ن؛ امشب ماه در پنجره روبرویم پیدا بود و به همراه شعری از مولانا استوری کردم. دوستی پیام داد که ماه در پنجره نشانه عشق است. من با این نشانه حال خوبی پیدا کردم. خرافات است یا نیست؟ باشد یا نباشد برایم مهم نیست.
پ ن؛ نظر شما درباره خرافات چیست؟
✍️ دکتر مهدی رفتاری
دیدگاهتان را بنویسید