تکنیک ۳ ت (تجربه – تامل – تدوین)
مطالعات نشان میدهد ۸۰ درصد از آموختههای ما در یک دوره آموزشی بعد از مدت یک ماه اصلا در یاد ما نمیماند! این آمار خیلی بیرحمانه است و نشان میدهد که یادگیری چقدر دشوار است و ما در دورههای آموزشی چطور وقت و پولمان را به راحتی دور میریزیم.
در این میان یادگیری به معنای تغییر نسبتا پایدار در رفتار است و این تغییر در مورد آموزشهای مهارتی چالشی دشوارتر هم خواهد بود. از آنجایی که کسب مهارتهای نرم در موفقیت ما بسیار اهمیت دارد، پرسش کلیدی اینست که چگونه مهارتهای نرم را یاد بگیریم طوری که به این سادگی فراموش نشود.
مشکل اصلی در برخورد ما با این نوع یادگیری است که ممکن است آن را به روش درسخواندن و حفظ کردن محتوای آموزشی و درسی ببینیم. در این یادگیری که اصطلاحا یادگیری نیوکورتکسیکال نامیده میشود قسمت جدید تکامل یافته مغز ما یا اصطلاحا سیستم ۲ در مغز ما درگیر میشود. اما یادگیری مهارتها و مخصوصا مهارتهای رفتاری که با عادات و رفتار سروکار دارد به سیستم ۱ یا مغز قدیمیتر ما که اصطلاحا مغز خزنده نامیده میشود مربوط است و این نوع یادگیری شیوه متفاوتی را میطلبد تا این سیستم به اندازه کافی درگیر شده و یادگیری به معنای واقعی آن یعنی «تغییر نسبتا پایدار در رفتار» رخ دهد.
اگر بتوانیم از «تکنیک ۳ ت» در یادگیری استفاده کنیم تا حدود زیادی این موضوع محقق میشود. اما این تکنیک را چطور انجام دهیم و هر یک از این گامها چه کارکردی دارد؟
تای اول: تجربه
مهارتهای نرم از طریق «تجربه» و تکرار تجربهها برای عمیق کردن یادگیری آموخته میشوند و بدون این مسیر هیچ میانبری برای یادگیری وجود ندارد. کسی اگر صرفا با مطالعه کتاب و رفتن به سخنرانی و دورههای آموزشی بخواهد مهارتهای نرم را بیاموزد مثل اینست که انتظار داشته باشیم با کاملترین و فنیترین کتاب در زمینه آموزش شنا ما بتوانیم شنا کنیم اما درعمل از یک برکه آب جان به در نمیبریم!
در تای اول ما هر تکنیک یا روشی که دربارهاش مطالعه میکنیم را به تجربه درمیآوریم و آن را در میدان عمل و داخل گود انجام میدهیم. به عنوان مثال یک تکنیک مذاکره را در یک مذاکره تجاری آگاهانه مورد استفاده قرار داده و بازخور میگیریم.
تای دوم: تامل
اما یادگیری از طریق تجربه زمانی کارکرد دارد که در این تجربه، «تامل» شود. افراد زیادی در پیرامون ما هستند که مرتبا یک اشتباه را تکرار میکنند و از آن درس نمیگیرند. مسیری که آنها پیش میروند اینست که برای تجربه کردن هزینه زیادی میدهند و این هزینه را تبدیل به یک سرمایه نمیکنند. سرمایه زمانی حاصل میشود که ما در تجربه خود تامل کنیم. تامل به معنی تفکر عمیق (reflection) است. شاید همان فرآیند ذهنی است که یک ساعت آن برابر هفتاد سال عبادت است. واژه مناسب برای معادل آن تفکر نیست بلکه تعمق است.
نشانه اینکه در چیزی تامل کردهایم یک فرآیند درونی عمیق است که به صورت یک واکنش هیجانی یا بدنی خودش را نشان میدهد. این لحظه را فیلسوفان لحظه آهاااااا (Aha Moment) نامیدهاند که همان لحظهای است که ما در تعجب و حیرت قرار میگیریم. اصطلاح دیگری هم در حوزه یادگیری درباره آن وجود دارد به نام اثر یوریکا (Eureka Effect) که اشاره به داستان کلاسیک ارشمیدس دارد. ارشمیدس در حمام قانون ارشمیدس را کشف میکند و «لحظه آها» چنان برایش پیش میآید که عریان از حمام بیرون میآید و فریاد میزند: یوریکا! یوریکا! یعنی یافتم! یافتم!
تای سوم: تدوین
حتما در بسیاری از دورههای آموزشی و انگیزشی شنیدهاید که میگویند «بنویس تا اتفاق بیفتد» و اینکه نوشتن اهداف و برنامهها چقدر در دستاوردهای انسان مهم هستند و برخی هم شرکت کنندگان را به ترسیم تابلو آرزوها تشویق میکنند.
اما این تای سوم از سه تای این تکنیک یه کارکرد مشخصتری دارد. وقتی ما به یک نکتهای پی میبریم و چیزی را یاد میگیریم بعد از مدت کوتاهی از خاطر میرود و دوباره به ورطه فراموشی میافتیم. با «تدوین» کردن نتایج یک «تامل» که در «تجربه» خود داشتهایم، این تجربه و تامل را شخصیسازی میکنیم و آن را به عنوان یک یادداشت برای خود باقی میگذاریم تا بتوانیم دوباره به آن مراجعه کنیم و با تکرار این نوشته به صورت یک «درس آموختهشده» دوباره به تجربه آن دسترسی بیواسطه پیدا کنیم.
یکی از بهترین منابع یادگیری برای هر یک از ما مرور یادداشتهایی است که خودمان به زبان خود ثبت کردهایم و مطالعه این نوشتهها از هر کتابی در یادگیری موثرتر است.